مدح و ولادت حضرت مهدی (عج)
دیشب به دست غـم گـره افـتاد در دلم یعنی هــوای ســامــره افـتــاد در دلـم گفتم به خود که روز نیایش شب دعاست ای غم برو که مقصد من سُرّ مَن رَأست آن جا که انبـیاء به طوافـش رسیده اند سیـمـرغ ها به قـلـۀ قـافـش رسیـده اند آن جا که چـشم ها پلی از آب بـسته اند یعنی دخـیل گـریه به سـرداب بسته اند ز آن جا که جلوه گاه گل روی دلبراست این عطر روح پرور از آن کوی دلبراست او را هـزارمـاه جـبـیـن مـشـتری بود او را نگین وحـی در انـگـشـتـری بود سنگ بنای کعـبـه سیاهیّ خـال اوست وجه خـدای جلّ جـلاله جـمـال اوست جان بی فروغ طلعت او جان نمی شود او حجّـت خـداست که پنهـان نمی شود روزی که ظلم پُـر کـند آفـاق دهـر را احلی من العسل کند این جام زهـر را یوسف به بوی پیرهـنش زنده می شود دل های مرده با سخـنش زنده می شود |